غریبه

اسم دلم

اسم دلم

وقتی دلم به سمت تو مایل نمی‌شود
باید بگویم اسم دلم، دل نمی‌شود

دیوانه‌ام بخوان که به عقلم نیاورند
دیوانه‌ی تو است که عاقل نمی‌شود

تکلیف پای عابران چیست؟ آیه‌ای
از آسمان فاصله نازل نمی‌شود

خط می‌زنم غبار هوا را که بنگرم
آیا کسی ز پنجره داخل نمی‌شود؟

می‌خواستم رها شوم از عاشقانه‌ها
دیدم که در نگاه تو حاصل نمی‌شود

تا نیستی تمام غزل‌ها معلق‌اند
این شعر مدتی‌ست که کامل نمی‌شود

زنده‌یاد نجمه زارع


بی حضور تو

در انتظار توام 
در چنان هوایی بیا 
که گریز از تو ممکن نباشد 
.. 

 

تو 
تمام تنهایی‌هایم را 
از من گرفته‌ای 

خیابان‌ها 
بی حضور تو 
راه‌های آشکار 
جهنم‌اند 

شمس لنگرودی


ما نسل بوسه های خیابانی هستیم

نسل خابیدن با اس ام اس

نسل درد دل با غریبه های مجازی

نسل کادو های یواشکی

نسل ترس از رقص نور ماشین پلیس

 ،نسل من،نسل تو

یادمان باشد هنگامی که دوباره به جهنم رفتیم 

بین عذابهایمان مدام بگوییم

"یادش بخیر"


خداحافظ .....

خداحافظ گل لادن .تموم عاشقا باختن

ببین هم گریه هام از عشق .چه زندونی برام ساختن

خداحافظ گل پونه .گل تنهای بی خونه

لالایی ها دیگه خوابی به چشمونم نمی شونه

یکی با چشمای نازش دل کوچیکمو لرزوند

یکی با دست ناپاکش گلای باغچمو سوزوند

تو این شب های تو در تو . خداحافظ گل شب بو

هنوز آوار تنهایی داره می باره از هر سو

خداحافظ گل مریم .گل مظلوم پر دردم

نشد با این تن زخمی به آغوش تو برگردم

نشد تا بغض چشماتو به خواب قصه بسپارم

از این فصل سکوت و شب غم بارونو بردارم

نمی دونی چه دلتنگم از این خواب زمستونی

تو که بیدار بیداری بگو از شب چی می دونی

تو این رویای سر دم گم .خداحافظ گل گندم

تو هم بازیچه ای بودی . تو دست سرد این مردم

خداحافظ گل پونه . که بارونی نمی تونی

طلسم بغضو برداره .از این پاییز دیوونه

خداحافظ...



خداحافظ همین حالا، همین حالا که من تنهام

خداحافظ به شرطی که بفهمی تر شده چشمام

خداحافظ کمی غمگین، به یاد اون همه تردید

به یاد آسمونی که منو از چشم تو میدید

اگه گفتم خداحافظ نه اینکه رفتنت ساده اس

نه اینکه میشه باور کرد دوباره آخر جاده اس

خداحافظ واسه اینکه نبندی دل به رؤیا ها

بدونی بی تو و با تو، همینه رسم این دنیا

خداحافظ همین حالا

تو باور نکن اما من عاشقم....

تو باور نکن اما من عاشقم
به یادم هست آن سوز زمستان را عزیزا...
که چون خورشید بر یخبسته جان من دمیدی.
بیادم هست آن پاییز غمزا را که....
... تنها بودم و تنها ، تو اما ناگهان از راه رسیدی ...
...کبوتر وار از این شاخه به آن شاخه پریدی.
مقصد، از مقصود ماهم دور تر
راه ناهموار بود و همسفر ناجورتر
در نهایت ،بی نهایت خفته بود
دل مردد بود ،و هم آشفته بود
آسمان تاریکتر هر لحظه شد
گفتگوها از جنس باران شد
جز جدایی چاره ایی بهتر نبود...؟؟؟
یا لحظه ایی شیرینتر از آخر نبود...؟..


Weblog Themes By Pichak

نويسندگان

لینک های مفید

درباره وبلاگ


مــزرعـه را.. ملـــخ هــا جــویــدنــد ! و مــا .. بــــرایِ کـلاغهــا “متـــرسک” سـاختــــیم ! و ایـن بــود ، شــروعِ جـــــهالــت …!

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 90
تعداد نظرات : 10
تعداد آنلاین : 1



ابزار پرش به بالا

كد موسيقي براي وبلاگ

  • قالب وبلاگ
  • راکت